به نام قدرت مطلق
دلنوشته کوتاه همسفران
سالها در تاریکیها
فرورفته بودم و دیگر روشنایی نمیدیدم، سختی کشیدم، تاوان دادم تا برگشتم. سختیها
را کمکم فراموش کردم با آمدن به این مکان لامکان و نگاهم نسبت به همهچیز تغییر
کرد و حالا میتوانم همهچیز را بهتر ببینم و درک کنم.
سلام دوستان زهرا هستم یک همسفر
قبل از اینکه به کنگره بیایم خداوند برای من بهعنوان یک مجازات گر بود و همیشه فکر میکردم دارد من را مجازات میکند ازاینرو حرف زدن من با او فقط التماس و درخواست بود و فکر میکردم خدا سبب همهی بدبختیهای من است. آمدن به کنگره دست من را باز گذاشت تا کمکم خودم را بشناسم و ارتباط خودم را باقدرت مطلق بهبود بخشم.
اولین قدم وقتی بود که برای بار اول مشارکت کردم و این کار باعث شد که خودم را تخلیه کنم و از دردهایم کاسته شود و هر هفته با مشارکتی که میکنم ذهنم باز میشود، نواقص خودم را میبینم، سهم خودم را در مسائل بهتر میبینم و اعمال، رفتار و واکنشهایم را از روی سلامت عقل انتخاب میکنم.
مشارکت در جلسه و لژیون برای من رشد به همراه میآورد. ترس از قضاوت و تائید نشدن ندارم زیرا بقیه و حتی راهنما هم با من هم درد هستند و میتوانند من را خوب درک کنند.
امروز خوشحالم به خاطر اینکه روزبهروز به آرامش بهتری میرسم و دید مثبت و روش صحیح زندگی کردن را با اطرافیانم آموختهام.
سلام دوستان فاطمه هستم یک همسفر
با عرض تبریک خدمت خانم آنی، دختران بزرگوارشان و تمام همسفران بهخصوص کمک راهنمای خوبم خانم سحر به مناسبت جشن هفته همسفر.
حقیقت این هست که من ابتدا به خاطر مسافرم به کنگره آمدم ولی در وسط راه متوجه شدم که این سفر برای من هم خوب است و جواب میدهد. چراکه یک همسفر در کنار یک مصرفکننده خواهناخواه دچار ناامیدی، نگرانی، استرس، اضطراب، ترس شده که نیاز به آموزش دارد؛ و شاید یک همسفر ضد ارزشهایش بیشتر از مسافرش باشد. اعتیاد مسافران مثل یک چتر نمایان هست ولی ضد ارزشهای دیگر در درون یک همسفر مثل منیت، خودخواهی، حسادت و...چون جزو صور پنهان است معلوم نیست؛ و خودمان متوجه نمیشویم.
من همیشه دوربینم بهطرف مسافرم بود و فقط اعتیاد او را میدیدم. خودم را صاحبنظر میدانستم و میگفتم من بهتر از تو سرم میشود و من که مشکل ندارم. البته دقیقاً درسته که یک همسفر در کنار مسافرش وبر اثر ترکشهای اعتیاد در همسفر هم اثرگذار بوده ولی راستش را بخواهی من موقع که متوجه اعتیاد او شدم با دخالتها دلسوزیهایی که به نظر خودم درست بود نهتنها کمک نمیکردم بلکه او را بیشتر به عمق تاریکی میبردم. و بیشتر او را از درمان دور میکردم.
تا اینکه با کنگره آشنا شدم؛ که هیچ موقع نمیتوانم لحظه ورود و آمدنم به کنگره را فراموش کنم و انگار دارم خواب میبینم؛ و یا اگر بخواهم زندگی امروزی خودم را بازندگی گذشته دیروزم مقایسه کنم انگار سالها فاصله است.
وقتی مسافرم سفر اول را شروع کردند مرا با تشویق و تعریف از آموزشهای کنگره به کنگره آوردند و همان اوایل عشق وایمانم به کنگره آغاز شد؛ و شروع به سفر کردم که در بین راه متوجه شدم که خودم بیشتر از مسافرم نیاز به آموزش، شناخت خویش، تزکیه نفس دارم؛ که اگر پیشرفتی را اکنون در درون خود وزندگی دارم همه را مدیون خدا، آقای مهندس، مسافرم هستم. دوست دارم این هفته را بیشتر به مسافرم تبریک بگم چراکه ورود ایشان باعث شد که من هم به کنگره بیایم و از آموزشهای ناب وبی نظیر کنگره که همه برگرفته از کلام خدا و بزرگان هست بهرهمند شوم.
انشا الله تمام همسفران با عزمی راسخ وایمانی قوی به کنگره بیایند و در کنار درمان مسافران آرامش و حال خوش را درک کنند.
سلام دوستان اکرم هستم یک همسفر
من امروز قصد دارم عبارتی مانند یکی از این روزها و روزی را از فرهنگ لغت خود خارج کنم. میخواهم نامهای را که قصد داشتم یکی از این روزها بنویسم همین امروز بنویسم. میخواهم به خانواده و دوستانم بگویم چقدر آنها را دوست دارم. از امروز تصمیم دارم چیزی که بتواند به خنده و شادی من بیفزاید را به تأخیر نیندازم. هرروز، هر دقیقه و هر ساعت خاص است و من نمیدانم، شاید آن آخرین لحظه باشد. اگر به خودم بگویم یکی از این روزها به او میگویم که دوستش دارم کافی است فقط فکر کنم یکی از این روزها ممکن است من نباشم که آنها بگویم. درست است که هفتهی همسفر است ولی وقتی خوب فکر میکنم من باید از مسافرم قدردانی و تشکر کنم زیرا اگر او نبود و این مسیر اشتباه را در زندگیمان نرفته بود من الان با کنگره آشنا نبودم و از آموزشهای ناب کنگره بهرهمند نمیشدم درواقع با این نوشته میخواهم از او حلالیت بطلبم برای اینکه در مورد او قضاوتهای نابِ جا کردهام، گاهی به چشم متهم به او نگاه کردهام و زمانهای که باید او را درک میکردم ولی نکردم ...مرا ببخش
سلام دوستان فاطمه هستم یک همسفر
در کنگره خانوادهها هم باید درمان شوند زیرا اگر درمان نشوند ممکن است کوچکترین مسئله باعث جدایی آنها شود.
من با فراگرفتن آموزشها و با استفاده از سیدیها و متون آموزشی کنگره 60 کمکم متوجه شدم زمانی یک همسفر میتواند به مسافر خودش کمک کند که از دانش و آگاهی برخوردار باشد.
من قبل از اینکه به کنگره 60 بیایم گفتم به من چه بیایم ولی وقتی به کنگره آمدم دیدم که مرزبانان، راهنمایان محترم و همهی عزیزان کنگره ما را بامحبت پذیرفتند و ما با شور و اشتیاق به کنگره آمدیم و ده ماه به همراه یکدیگر و با موفقیت سفر کردیم و باراهنمای خوب مسافرم آقای مرتضی و راهنمای خوب خودم خانم مریم رفتیم و گل رهایی را از دستان پرمهر آقای مهندس گرفتیم.
سپاس از خانم مریم عزیز
ممنون از خانم مریم بابت زحماتشان در وبلاگ نمایندگی